- راه عبودیت و بندگی، حد و اندازه ندارد؛ عبودیت یعنی، حرکت به سوی بی نهایت
- یا ایهالذین امَنوا، امِنوا: ای کسانی که ایمان آورده اید، ایمان بیاورید! امِنوا دوم یعنی، وارد مرحله عمل شوید.
- پیغمبر (ص): در آسمان های هفت گانه به اندازه کف دستی جا نیست، الا اینکه در آن مَلَکی ایستاده است یا در حال رکوع و یا سجود است.
- این ها فردای قیامت فریاد می زنند، ما تو را به حق عبادتت، عبادت نکردیم و هرگز لحظه ای به تو شرک نورزیدیم.
- پایان معرفت خدا، ملائک، عرفان و ....، بندگی است.
- نمی دانم، نمی فهمم و نمی شناسم را اگر کسی برای ادعا نگفته باشد، این عارف است.
- این اذکار افوض امری الی اللّٰه و غیره، برای این است تا ما بنده شویم؛ کی بنده می شویم؟
- زمانی به حقیقت این اذکار و ادعیه می رسد، که او را از همه محرمات، خودستایی، غرور، پر حرفی، پر خوری، تجملات اضافی و ... باز دارد.
- این حق عبادت یعنی، به همه فضائل بندگی رسیدن است.
- مؤمن، ایمان را با یقین جمع کرده است؛ در فهم دین حریص است؛ در جلسات برای فهم، فقه و ادراک میرود؛ در الفاظ عرفان، فقه و اخلاق نمی ماند؛ مواظب باشیم از الفاظ عبور کنیم و به معنا برسیم.
- مؤمن، با نشاط زیارت می کند؛ زرنگ، زیرک و تیزهوش است؛ سخاوتمند است، نه اینکه سخاوت کنم که بگویند او کریم است و عنوان و شهرت پیدا کنم، این ها همه شرک است.
- مؤمن، دارایی را به رُخ کسی نمی کشد؛ در اوج قدرت انتقام نمی گیرد؛ کار و شغلش او را از نماز اول وقتش باز نمی دارد؛ در سختی ها صبور است؛ تکبر ندارد و بدگویی کسی را نمی کند؛ هرگز قطع رحم نمی کند؛ در کار ها سستی و تنبلی نمی کند و با زبانش نیش نمی زند.
- شعر:
- من از عقرب نمی ترسم، از نیش می ترسم
- از نیش نمی ترسم، از خویش می ترسم
- مؤمن چشمش هرزه نیست و نگاه و کلامش از عقل فرمان می گیرد؛ اطاق اعمال مؤمن، شریعت است؛ شکم و شهوت بر او غلبه نمی کند و در خورد و خوراک و زندگی اسراف نمی کند.